برشی از کتاب پایی که جا ماند
عنوان کتاب: پایی که جا ماند
ناشر: انتشارات سوره ی مهر
موضوع: خاطرات جنگ ایران و عراق
محل نگهداری: کتابخانه مرحوم فقیه نصیری کردیچال
* هجوم اسرای ایرانی به تلویزیون برای دیدن امام
*شنبه 13 خرداد 1368 - تکریت - اردوگاه 16
مدتی بود برایمان تلویزیون آورده بودند. شب قبلی وقتی تلویزیون عراق، سیمای رنجور و بیمار امام را نشان داد، دلها فرو ریخت. وقتی اخبار شبانگاهی تلویزیون عراق تصویر بستری شدن امام در بیمارستان قلب تهران را نشان داد، اسرا با سرعت به تلویزیون هجوم بردند و سراپا گوش شدند. عراقیها بهتزده بودند. نگهبانها تا آن روز نتوانسته بودند با تهدید و اجبار اسرای ایرانی را پای برنامههای رقص، ترانه و شورهای تلویزیونیشان بنشانند. در اسارت همان طور که به خانوادهمان فکر میکردیم، به همان میزان به امام میاندیشیدیم. بیشتر دلخوشیها این بود که بعد از آزادی ما را به دیدار امام می برند. فکر دیدن امام بعد از آزادی دردها و رنجهای اسارت را آسان میکرد. عشق به امام به نوعی با زندگی اسارتی گره خورده بود.
قلبی نبود که با یاد امام نتپد. دلی نبود که به یاد امام نباشد. به اتفاق دیگر مجروحین جلوی تلویزیون جمع شدیم. چشمهای گریان و نگران اسرا متوجه خبرنگار و اخبار شبانگاهی بود. برای لحظهای سکوت بر فضای داخل سوله حاکم شد. هیچکس آرام و قرار نداشت. دلم برای دیدن عکس امام تنگ شده بود. بعد از شنیدن خبر بستری شدن امام بیصبرانه منتظر شنیدن خبر بهبودیاش بودیم. پخش تصویر سیمای امام که از تلویزیون عراق به پایان رسید، بچهها از جلوی تلویزیون متفرق شدند. هر کسی مثل ماتمزدهای به گوشه و کناری رفت و برای سلامتی امام دست به دعا برد. حاج سعدالله با حالت خاصی گفت: خدایا خودت میدونی ماییم و این امام، امم رو از ما نگیر!
شب سختی بود. خیلی دیر گذشت. آن شب تا صبح بیشتر بچهها در اضطراب و نگرانی به سر بردند، حتی آنهایی که خیلی وقتها بیتفاوت بودند. شب را به این امید که فردا خبری از سلامتی امام بدستمان برسد، سپری کردیم.
کتابخانه مرحوم فقیه نصیری کردیچال
برنامه های فرهنگی اجرا شده در کتابخانه شهید معصومی بهمن ماه 98
امام ,تلویزیون ,بودند ,شب ,کتاب ,دیدن ,بعد از ,که جا ,پایی که ,کتاب پایی ,اخبار شبانگاهی
درباره این سایت